معنی خدیش، بیگلر

حل جدول

خدیش ، بیگلر

کدخدا


خدیش، بیگلر

کدخدا


بیگلر

امیر

امیر قوم

کدخدا

فرهنگ عمید

خدیش

بانوی خانه، کدبانو: چه خوش گفت مزدور با آن خدیش / مکن بد به کس گر نخواهی به خویش (رودکی: ۵۴۲)،

لغت نامه دهخدا

خدیش

خدیش. [خ َ / خ ُ دَ] (اِ) کدبانوی خانه. (نسخه ای از اسدی) (از برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (از شرفنامه ٔ منیری) (صحاح الفرس) (از ناظم الاطباء). بانو. بی بی. خاتون. خانم. بیگم. (یادداشت بخط مؤلف). صاحب آنندراج می گوید: اصل آن بمعنی مطلق «صاحب » و «خدا» است و تخصیص آن ببانو از مقام ناشی شده است:
نکو گفت مزدور با آن خدیش
مکن بد بکس گر نخواهی بخویش.
رودکی.
در ظاهر اگر برت نمایم درویش
زینم چه زنی بطعنه هر دم صد نیش
دارد هر کس بتا به اندازه ٔ خویش
در خانه ٔخود بنده و آزاد و خدیش.
ابومسلم نیشابوری (از المعجم فی معاییر اشعار العجم).
مرحوم دهخدا می گوید: این رباعی را در لغت نامه ها برای خدیش بمعنی کدبانو شاهد آرند، لکن بگمان من واو «و خدیش » افزوده شده است چه میان بنده وآزاد، ثالثی نیست تا خدیش آن باشد و بتواند بنده و آزاد را جمع کند، یعنی معنی شعر این طورباشد: همه کس به اندازه ٔ خود خدیش و آزاد و بنده دارد و از طرفی دیگر معنی کدبانو نیز در این شعر صریح نیست چه کدبانو نیز یا کنیز است یا حره و در هر صورت اگر شاهد خدیش بمعنی کدبانو همین رباعی باشد محتاج بتأیید است. || پادشاه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خداوند که خدیوش نیز گویند. (از شرفنامه ٔ منیری). || کدخدای. (نسخه ای از اسدی). کدخدای بزرگ. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) || خداوند خانه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

خدیش. [خ َ] (اِخ) نام دهی است از بخش سقز کردستان ونام قدیم آن خدیجه بوده است. (ازلغات فرهنگستان).


بیگلر

بیگلر. [ب َ / ب ِ ل َ] (ترکی، اِ مرکب) (از: بیگ، امیر و بزرگ شهر + لر، علامت جمع ترکی) امراء. بزرگان شهر. رجوع به بیگ و بیگلربیگی شود.


مله بیگلر

مله بیگلر. [م ِ ل ِ ل َ](اِخ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان است و 150 تن سکنه دارد.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


حیدرلوی بیگلر

حیدرلوی بیگلر. [ح َ دَ ب ِ ل َ] (اِخ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه. در چهارهزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس. دارای 475 تن سکنه است. محصولاتش غلات، توتون، چغندر، کشمش و حبوبات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فرهنگ معین

خدیش

بزرگِ خانه، بانوی خانه،


بیگلر

امیر، بزرگ شهر یا طایفه. [خوانش: (لَ) [تر.] (ص مر.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

خدیش

(صفت اسم) بزرگتر خانه کد خدا، بانوی خانه کد بانو، پادشاه.


بیگلر

بزرگتر شهر

معادل ابجد

خدیش، بیگلر

1176

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری